. گروه فرهنگی تبلیغی رائد - خطیب
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدرسه امام حسن مجتبی(ع)

مدرسه مادر

 

 

 







رویدادهای 12 بهمن 1357


1 - حضرت امام به هنگام خروج از فرانسه با ارسال پیامی خطاب به مردم فرانسه، ضمن اظهار تشکر از آنها خداحافظی کردند.

2- امام خمینی پس از اقامه نماز در کف هواپیما، روی دو پتو با آرامش خوابیدند. این در حالی بود که همه علاقمندان، دوستداران و نزدیکان ایشان، نگران انجام این پرواز بودند. خطر انهدام هواپیما و یا ربودن آن در آسمان چیزی بود که همه را تا لحظه فرود آن در فوردگاه تهران، نگران ساخته بود.

3- با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. مستقبلین با خواندن سرود «خمینی ای امام»، اشک‌های مشتاقان را بر گونه‌هایشان جاری کردند.

4- حضرت امام طی بیاناتی در فرودگاه تهران گفتند: من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر می‌کنم. عواطف ملت ایران به دوش من بارگرانی است که نمی‌توانم جبران کنم. ایشان ضمن اشاره به اینکه طرد شاه از کشور قدم اول پیروزی بود، همگان را به وحدت کلمه و ادامه مبارزه تا قطع کامل ریشه‌های فساد ترغیب کردند. ایشان سپس از آنجا عازم بهشت زهرا شدند.

5- حضرت امام در اولین سخنرانی خود در میان انبوه مستقبلین مشتاق در بهشت زهرا، گفتند: من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده‌اند می‌افتد، سنگینی‌ای در دوشم پیدا می‌شود که نمی‌توانم تاب بیاورم. محمدرضا پهلوی فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد و قبرستان‌های ما را آباد. ایشان اضافه کردند: من دولت تعیین می‌کنم، من توی دهن دولت می‌زنم ... من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم. من به ارتش یک نصیحت می‌کنم و یک تشکر ..... [ما] می‌خواهیم ارتش مستقل باشد. آقای ارتشبد شما نمی‌خواهید؟ آقای سرلشکر شما نمی‌خواهید مستقل باشید؟ و اما تشکر می‌کنم از قشرهایی که متصل شدند به ملت.

6- با وجود سرمای زمستان، دیشب هزاران مشتاق زیارت حضرت امام، در مسیر حرکت ایشان خوابیدند.

7- شهرهای کشور در شادی ورود امام، غرق نور و گل و فریاد بود.

8- از هنگام هجرت حضرت امام از نجف اشرف به پاریس، تراکم سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و پیام‌های ایشان در این مدت کوتاه یعنی (118 روز اقامت در نوفل لوشاتو) ، قابل توجیه و تأمل است. به طور یکه ایشان در برخی از روزها به سؤالات چندین رسانه خبری و تبلیغاتی پاسخ داده‌اند. مثلا در تاریخ نوزدهم دی سال جاری، ایشان در ده مصاحبه جداگانه شرکت کردند و کثرت مصاحبه‌ها، حکایت از علاقه خبرنگاران و اشتیاق امام برای رساندن پیام خود به دنیاست. آمار این مجموعه عظیم از این قرار است:
سخنرانی‌ها 59 عدد
مصاحبه‌ها 108 عدد
پیام‌ها 36 عدد
نامه‌ها و تلگراف‌ها و فرمان‌ها 6 عدد
جمع 209 عدد

9- در حالی که مراسم ورود حضرت امام به طور مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد، نظامیان با یورش به این سازمان از ادامه پخش آن ممانعت کردند.

10- عده‌ای از مردم با قطع جریان پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون به علت هجوم مأمورین نظامی، از عصبانیت تلویزیون‌های خود را به خیابان پرت کردند.

11- امام خمینی در شب اول اقامت خود در مدرسه رفاه، طی سخنانی با اعضای کمیته استقبال، بر لزوم حفظ وحدت تأکید نمودند.

12- روحانیون متحصن در دانشگاه، با انتشار آخرین اعلامیه خود، به تحصن پایان دادند.

13- در پی درخواست مجدد بختیار برای ملاقات با حضرت امام خمینی، ایشان گفتند: ملاقات با بختیار را در صورت استعفای وی می‌پذیرم.

14- شاپور بختیار در آستانه ورود امام خمینی پیامی انتشار داد. وی در پیام خود مردم را نسبت به ادامه اعتراضات و تظاهرات، خصوصا در روز ورود حضرت امام، تهدید کرد.

15- دانشجویان ایرانی در مقابل سفارت ایران در آمریکا تظاهرات کردند.

16- آمریکا مقداری از دستگاه‌های الکترونیکی محرمانه خود را از ایران خارج کرد.
نیروی هوایی سیستم‌های محرمانه جنگنده‌های اف چهارده را مخفی کرد. گفتنی است که یکی از وظایف هایزر در ایران، انجام همین مأموریت بوده است.

17- بانک‌های سوئیس گفتند که پول‌های ایران را پس نمی‌دهند.

18- مطبوعات و یونایتد پرس: قراردادهای خرید اسلحه ایران از انگلیس لغو شد. مقامات لندن گفتند به علت لغو این خریدها، انگلیس معادل چهار میلیارد دلار بابت عدم فروش و بیکار شدن بیست هزار نفر، زیان خواهد دید.

19- در لیبی به حمایت از انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران، یک راهپیمایی ترتیب یافت.

رویدادهای 13 بهمن1357

1- امام خمینی در جمع روحانیون بیانات مبسوطی را ایراد کردند. ایشان در قسمتی از این بیانات فرمودند: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود ... هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند.


2- رادیو مسکو: دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکائی‌ها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.


رویدادهای 14 بهمن1357

1- حضرت امام طی یک مصاحبه مطبوعاتی در مدرسه رفاه اعلام کردند: شورای انقلاب حکومت موقت تعیین خواهد شد و حکومت موقت، موظف خواهد بود که مقدمات رفراندم را تهیه کند. همچنین قانون اساسی که تدوین شد، به آراء عمومی گذاشته می‌شود. ایشان دولت بختیار را غیرقانونی اعلام کردند و گفتند: کاری نکنید که مردم را به جهاد دعوت کنم.

2- دانشجویان ایرانی با حمله به سفارتخانه‌های ایران در آمریکا، لبنان و استرالیا، نسبت به رژیم سلطنتی ایران ابراز انزجار کردند.

3- چهل تن دیگر از نمایندگان مجلس از مقام خود استعفا دادند.



رویدادهای 15 بهمن1357

1- حضرت امام خمینی طی یک سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.


2- وزرای خارجه آمریکا و انگلیس طی دیدار دیوید اوئن از آمریکا، در مورد اوضاع ایران به گفتگو نشستند. بغداد نیز با اعزام هیأتی به عربستان، به بررسی اوضاع ایران و منطقه پرداخت.

3- ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران، با اتمام مأموریت حساس خود و مذاکرات مکرر با مقامات ایرانی، عازم آمریکا شد. سخنگوی وزرات خارجه آمریکا گفت: هایزر سعی کرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. وی به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وی به احساسات ضد آمریکایی در ایران دامن می‌زد.


4- همافران نیروی هوایی در بهبهان به عنوان طرفداری از امام خمینی، دست به راهپیمایی زدند.

5- آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر با ارسال نامه‌ای از عراق برای حضرت امام، از مبارزات ملت ایران حمایت کرد.

6- به مناسبت ورود حضرت امام به ایران، از سوی آیت‌الله مرعشی نجفی تلگرامی برای ایشان ارسال شد.

تذکر: برژنف از سیزدهم تا هفدهم ژانویه 1979، مطابق با بیست و سوم دی ماه 1357، در بلغارستان بسر می‌برده است.

7- شهردار تهران در حضور حضرت امام استعفا کرد. امام سپس وی را مجددا به عنوان شهردار منصوب کردند. جواد شهرستانی از سوی دولت بختیار ممنوع‌الخروج شد.

8- گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورا با حضرت امام دیدار کردند.



رویدادهای 16 بهمن1357

1- انتخاب بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت، رسما اعلام شد. حکم و فرمان نخست وزیری که با اتفاق آراء شورای انقلاب و تصویب امام خمینی صادر شده بود، توسط حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی در حضور حضرت امام و آقای بازرگان قرائت شد.


2- آسوشیتد پرس: با توجه به اینکه شانس موفقیت بختیار روز به روز کمتر می‌شود، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا به ابراز حمایت ملایم از بختیار بسنده کرد.


3- رییس سازمان سیا اعراف کرد که در رابطه با پیش بینی مسائل ایران، این سازمان ناکام بوده است. وی گفت: چیزی که ما پیش بینی نمی‌کردیم، این بود که یک مرد هفتاد و هشت ساله که مدت چهارده سال در تبعید بود، این نیروها را به هم پیوند زند.

4- کیسینجر گفت: بیم آن می‌رود که انقلاب اسلامی به سایر کشورها سرایت کند و گناه این حرکت، متوجه هدف توخالی حقوق بشر است.

5- آیت‌الله گلپایگانی بازگشت حضرت امام به میهن را به ایشان تبریک گفت.

614- چند وزارتخانه، از جمله وزارت آموزش و پرورش، امور اقتصاد و دارائی، بهداری و دادگستری، توسط نیروهای ارتش اشغال شد.

7- بیست و دو نماینده دیگر مجلس شورا، استعفا دادند.

8- در تظاهرت مردم آغاجاری، عده‌ای به شهادت رسیدند.

9- هشت هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند.



رویدادهای 17 بهمن1357

1- امام خمینی در سخنان خود گفتند: کار عاقلانه و مفید به حال کشور این است که بختیار و ارتش در مقابل انقلاب اسلامی، عکس‌العملی مثبت داشته باشند.

2- در پاسخ به پیام‌های تشکر از سوی مردم و یا شخصیت‌ها و گروه‌های مختلف به مناسبت ورود حضرت امام به کشور، از سوی ایشان پیام تشکری خطاب به عموم انتشار یافت.

3- بازرگان موقتا از رهبری نهضت آزادی کناره‌گیری نمود و به مدرسه علوی نقل مکان کرد.
تذکر: در حکم نخست وزیری حضرت امام از وی خواسته شده بود تا بدون واسبتگی حزبی و گروهی به پست نخست وزیری اشتغال یابد.

4- دکتر سعید، رییس مجلس شورا، در جلسه امروز مجلس اظهار داشت: بازگشت حضرت‌ آیت‌الله العظمی خمینی، مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش آمد می‌گویم.

5- دلوایح محاکمه وزرای سابق و انحلال ساواک، در جلسه مجلس شورا به تصویب رسید.


6- در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند.

7- حجت‌الاسلام فلسفی پس از هشت سال ممنوعیت از سخنرانی، در حضور امام و مردم دیدار کننده از ایشان، سخنرانی کرد.

 

رویدادهای 18 بهمن 1357

1- حضرت امام در دیدار با روحانیون شهر اهواز گفتند: ادامه نهضت یک تکلیف است.



2- فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمی‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد.

3- سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند.

4- مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی کرد.

رویدادهای 19 بهمن1357

1- جمعی از پرسنل نیروی هوایی با انجام رژه و خواندن سرود در مقابل حضرت امام، با حرکت اسلامی مردم ایران و رهبری نهضت اعلام همبستگی کردند. ایشان همچنین از راهپیمایی مردم در حمایت از دولت مهندس بازرگان تشکر کردند.

2- ستاد ارتش، عکس روزنامه کیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل حضرت امام را تکذیب کرد.

3- طی روزهای گذشته و امروز، شهر تهران شاهد تظاهرات مردم و فریاد و خشم کلیه اقشار در مقابل رژیم بود. بانک‌ها و دیگر مؤسسات دولتی مورد هجوم مردم به ستوه آمده از جنایت‌های شاه قرار گرفتند و شعله‌های آتش از همه سو زبانه می‌کشید.

4- امام خمینی طی نطق کوتاهی که از شکبه تلویزیونی کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون بطور مستقیم پخش می‌شد ضمن آرزوی موفقیت برای کارکنان رسانه‌های گروهی گفتند: دستگاه‌هایی در این قسمت بوده و هست که بایستی در خدمت مردم می‌بودند. ولی رژیم غاصب از آنها در راه هدف‌های نامشروع استفاده کرده است.

5- در درگیری‌های گرگان، پنج نفر کشته و یازده نفر مجروح شدند.

6- مهندس شریف امامی که از طرف دادستانی ممنوع‌الخروج شده بود، از کشور گریخت.



رویدادهای 20 بهمن1357

1- با حمله مأموران گارد به پادگان نیروی هوایی تهران، جنگ خیابانی آغاز شد. به گفته همافران، وقتی که رادیو اعلام کرد فیلم ورود امام خمینی بعد از اخبار تلویزیون نمایش داده خواهد شد، آنها در سالن پادگان اجتماع کردند. با ظاهر شدن تصویر حضرت امام بر صفحه تلویزیون، طنین صلوات سالن را پر کرد و در این هنگام، افراد گارد به سوی آنها تیراندازی کردند و درگیری آغاز شد.

2- مردم ساکن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامی که از حمله نیروی گارد به همافران آگاه شدند، اهالی خیابان‌های اطراف را نیز با خبر کردند و طولی نکشید که جمعیت انبوهی در کنار دیوار خوابگاه گرد آمدند که با فریاد الله‌اکبر از همافران حمایت می‌کردند.

3- اجتماع مردم در کنار خوابگاه همافران نیروی هوایی که از ساعت ده شب آغاز شده بود همچنان ادامه یافت. ترس مردم این بود که در صورت پراکنده شدن، نیروهای گارد، مجددا به همافران حمله کنند، لذا از دفتر حضرت امام کسب تکلیف کردند و دفتر امام توصیه کردند که پراکنده نشوید.

4- مردم در کنار خوابگاه نیروی هوایی همچنان شعار می‌دادند و خود را با آتش لاستیک‌های فرسوده گرم می کردند که در ساعت 5/3 بعد از نیمه شب مأموران حکومت نظامی با خودروهای نظامی و در حالیکه از دور با شلیک رگبار مسلسل‌ها به طرف هوا در صدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله کردند. در این هنگام مردم به کوچه‌های اطراف پناه بردند اما مأمورین توانستند یکصد و پنجاه و دو نفر را دستگیر و به محل استقرار حکومت نظامی در کلانتری تهران و منتقل کنند. در بین دستگیر شدگان دو روحانی نیز حضور داشتند.
تذکر: ظاهرا اولین کلانتری ساقط شده در جریان هجوم مردم همین کلانتری بود.

 

رویدادهای 21 بهمن1357

1- با آغاز درگیری مسلحانه، پرسنل انقلابی نیروی هوایی برای تسلیح مردم در ازاء کارت پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختیار آنان قرار می‌دادند.

2- درساعت 5/4 بعدازظهر کلانتری تهران نو ـ پس از پنج ساعت زد و خورد شدید بین مأمورین گارد و مردم ـ سقوط کرد و مردم و گاردی‌ها در این زدو خورد چندین کشته و مجروح داشتند . از این پس، کلانتری‌ها یکی پس از دیگری به دست مردم ساقط شدند.

3- فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعات حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتری‌ها و پادگان‌ها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت دوازده ظهر افزایش داد. یعنی مردم تنها از ساعت دوازده شهر تا چهار و نیم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.


4- حضرت امام خمینی در رابطه با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرماندار نظامی تهران، آن را ملغی اعلام کردند و گفتند: اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند ... اخطار می‌کنم که اگر دست از این برادر کشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد ... تصمیم آخر خود را به امید خدا می‌گیریم. همچنین دولت موقت، اعلامیه حکومت نظامی را یک توطئه توصیف کرد.

5- مینی‌بوس‌ها و ماشین‌های وابسته به ستاد کمیته امام خمینی، با بلندگو، لغو اعلامیه فرماندار نظامی را در سطح تهران اعلام کردند. گفتنی است که بنا به گفته‌ رحیمی، یکی از سران ارتش، حکومت نظامی تصمیم داشت که با افزایش ساعات حکومت نظامی، به انجام کودتا و سرکوب مردم و خصوصا ترور و دستگیری رهبران نهضت، بپردازد. این تصمیم حضرت امام، توطئه بزرگی را در آستانه پیروزی نهضت در نطفه خفه کرد.

6- امام خمینی در جواب به استعفای افراد نیروی مسلح نوشتند: قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که قسم خورده‌اند باید بر خلاف آن عمل کنند.

7- مردم مسلح به یاری افراد نیروی هوایی رفتند. جنگ خیابانی در تهران اوج بیشتری پیدا کرد.

8- ده‌ها هزار تن از مردم در خیابان فرح‌آباد، پشت کیسه‌های شن و خاک سنگر گرفتند.

9- کلانتری‌های تهران نو، (چهارده و شانزده و بیست و یک و نه) و نارمک ده و یازده و شهر ری، سقوط کردند و همچنین یک هلی‌کوپتر گارد در تهران در هوا ساقط شد.

10- حجت‌الاسلام دکتر مفتح از جانب حضرت امام، عکس مندرج در روزنامه کیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل ایشان را کاملا صحیح و واقعی دانست.


11- از سوی دفتر تبلیغات امام خمینی، هر گونه تماس با بختیار و سران ارتش تکذیب شد.

12- امام خمینی اعلام کردند که من خودم اهل قلم و بیان هستم و هیچ سخنگویی ندارم.

13- ستاد امداد و سازمان ملی پزشکان، تعداد شهدا را تا ساعت یازده امشب، صد و بیست و شش تن ، و مجروین را ششصد و سی و چهار نفر ذکر کرد.

14- شمار کشته شدگان که به بیمارستان جرجانی منتقل شده‌اند، به چهل و شش نفر رسید و تعداد زخمی‌ها به علت کثرت آنها قابل شمارش نیست.

 

رویدادهای 22 بهمن1357

1- با تلاش برخی از دوستان بختیار و نیز نزدیکان مهندس بازرگان، بنا شد جلسه‌ای با حضور بازرگان، بختیار و قره‌باغی تشکیل گردد. عباس امیرانتظام درباره این جلسه می‌گوید: قبل از جلسه، بختیار به من تلفن زد و گفت استعفای خود را در جلسه تسلیم خواهد کرد. لیکن بختیار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفا نامه خود را برای جلسه فرستاد.

2- واحدهای نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران ـ کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند.

3- نبرد شدید مردم با نیروی گارد در خیابان‌های تهران شدت بیشتری پیدا کرد.

4- در پی درگیری‌های اخیر، پزشکی قانونی مملو از شهدایی است که در چند روز اخیر کشته و شناسایی نشده‌اند.

5- تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا،‌ رادیو و تلویزیون، نخست وزیری، ژاندارمری و شهربانی، به دست مردم تصرف شد.

6- نصیری، رییس ساواک، سالار جاف، قاتل مردم کردستان و سپهبد رحیمی، توسط مردم بازداشت شدند. همچنین سپهبد بدره‌ای، فرمانده نیروی زمینی، محمد امین و بیگلری، جانشین فرماندگان گارد، به هلاکت رسیدند.

7- فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خمینی، استعفای خود را تقدم کردند.

8- با مراجعه به منزل حضرت امام، گروه‌های مسلح پشتیبانی خود را از امام اعلام کردند.

9- حضرت امام به دنبال سقوط نهادهای اصلی رژیم و عقب‌نشینی ارتش از مردم خواستند که آرامش و نظم را مجددا برقرار کنند.

10- رییس ستاد کل ارتش از جمله مواردی که موجب شد ارتش اعلام بی‌طرفی کند، اینها بود: رییس ستاد شهربانی به کلانتری‌ها گفته بود مقاومت نکنند؛ در حالیکه این خلاف دستور بود. اعزام نیروهای زبده کمکی برای افسران محاصره شده در مسلسل‌سازی به جهت تمرد آنها بی‌نتیجه ماند. سربازان به طور دسته جمعی فرار می‌کردند و بدون اجازه به پادگان‌ها بر‌می گشتند. نیروهای زرهی به علت سد شدن راه آنها توسط مردم و تیر خوردن سرلشکر ریاحی، موفق به کار نشدند. نیروی هوایی به علت پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز نداشت. بی‌نظمی عمومی، نافرمانی و اعلام همبستگی افسران عالی رتبه با کمیته امام خمینی همه گیر شده بود.

11- انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد.

12- امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دسایس بهره‌مند است و توطئه‌ها در کمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان‌های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه‌ها را نقش بر آب می‌سازد ... با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.

13- مهندس بازرگان طی یک نطق تلویزیونی، ضمن تشکر از آحاد مختلف مردم و خصوصا از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قره‌باغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نموده است.

14- از سوی حضرات آیات مرعشی نجفی و شیرازی، اعلامیه‌های جداگانه‌ای خطاب به ملت ایران منتشر گردید و پیروزی انقلاب اسلامی تبریک گفته شد.

15- پس از سقوط رژیم سلطنتی، همافران نیروی هوایی که در حرکت نظامی مردم نقش مهمی داشتند‌، از همکاری و مدد رسانی به موقع مردم تشکر کردند.

16- به مناسبت سقوط رژیم شاه، از سوی یاسر عرفات پیام تبریکی خطاب به حضرت امام فرستاده شد.


17- آیت‌الله خویی با ارسال تلگرافی برای حضرت امام، ورود ایشان را به ایران تبریک گفت.


وقایع انقلاب آن قدر سریع بود که حتی مقامات آمریکایی در آخرین روزها نمی‌دانستند انقلاب پیروز شده است. اتاق عملیات کاخ سفید از طرف برژینسکی، تلفنی از سالیوان می‌پرسید: آیا هنوز امکان کودتا وجود دارد؟



 

 

 
 

 

 

 







 

روزشمار انقلاب

 

شهادت شیخ فضل‌الله نوری رهبر نهضت مشروطه

شهید شیخ فضل‌الله نوری از جمله روحانیونی بود که در پیروزی نهضت مشروطه نقش مهمی ایفا کرد؛ اما، پس از مشاهده انحراف این نهضت بنای مخالفت با روشنفکران غرب‌زده گذاشت. او خواستار مشروطه مشروعه بود و مشروطه‌ای را که بنای آن بر‌پایه قوانین اسلامی کشورهای غربی و الگوبرداری از تمدن و فرهنگ غربی بود را رد می‌کرد. او از نخستین عالمان اسلامی بود که به نقشه استعمار در جهت اسلام‌ز‌دایی و جایگزین کردن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی‌برد و سعی کرد تا اجازه ندهد ملی‌گرایی به جای اسلام‌گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی‌، بی‌بند و باری غربی در جامعه اسلامی حاکم شود. پس از فتح تهران که مشروطه‌خواهان از هر سو به تهران هجوم آوردند و حکومت استبدادی محمدعلی شاه را سرنگون کردند، بواسطه انحرافات بسیاری که در میان ایشان وجود داشت و دست‌های خارجی که آنها را هدایت می‌کرد، منزل شیخ فضل‌الله نوری را که از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام‌کنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود محاصره کردند. یک نفر از سفارت روس وارد خانه شد و از ایشان خواست که به سفارت روسیه پناهنده شوند. اما شیخ بشدت مخالفت کرد بعد، آن شخص اظهار کرد که اگر حاضر نمی‌شوید بیایید لااقل پرچم را بالای در خانه نصب نمایید باز هم شیخ فضل‌الله جواب داد که «اسلام زیر بیرق کفر نمی‌رود» و فرمود: «آیا رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم بروم زیر بیرق کفر؟»‌ پس از آن شیخ همه اطرافیان را مرخص کرد تا به ایشان آسیبی نرسد. سرانجام شیخ فضل‌الله را دستگیر کرده و پس از سه روز محاکمه‌ای صوری تشکیل داده و یکی از منحرفان روحانی‌نما حکم اعدام ایشان را صادر کرد. در آستانه اعدام، یکی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد که شما این مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن برهانید. ایشان در جواب گفت: « دیشب رسول خدا را در خواب دیدم فرمودند: فردا شب مهمان منی و من چنین امضایی نخواهم کرد». مرحوم جلال آل‌احمد در کتاب خدمت و خیانت روشن‌فکران می‌نویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی پس از 200 سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد».

تحصن مشروطه‏طلبان در حرم عبدالعظیم

پس از پیروزی نهضت مشروطه و روشن شدن خطر انحراف آن، اقدامات شیخ فضل‏اللَّه نوری به عنوان یکی از عالمان بزرگ زمان، علیه مشروطه غیرمشروعه از اوایل سال 1286 ش آغاز شد. وی در روز سوم تیر همان سال در رأس عده‏ای از روحانیون و طلاب و اصناف که بالغ بر پانصد نفر می‏شدند در اعتراض به انحراف این نهضت به جریان غیردینی، در حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری متحصن شدند. وعاظ حاضر در آن تحصُّن، همه روزه ضمن ایراد سخنرانی، حکومت مشروطه را خلاف شرع دانسته و تقاضای جدّی از شاه به عمل آورده که باید مشروطه، مشروعه شود. در همان ایام شیخ فضل‏اللَّه نوری به تمام علمای ایران تلگراف زد و ضمن برشمردن اعمال ضداسلامی که در قالب مشروطیت انجام می‏گرفت، از همه علما خواست علیه این جریان انحرافی به پا خیزند. شیخ فضل اللَّه نوری می‏گفت: "انقلاب مشروطه از اصول اولیه خود منحرف شده و عناصر مخالف اسلام در زیر لباس مشروطه‏خواهی، قصد دارند، تیشه به ریشه اسلام بزنند." این تحصن یکی از بهانه‏های مهم فاتحان تهران برای اعدام شیخ فضل‏اللَّه نوری در 11 مرداد سال 1288ش برابر با 13 رجب 1327ق گردید.

کد: 24

امضای فرمان مشروطیت

انقلاب مشروطیت یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران می‌باشد که سرفصل جدیدی در تاریخ ایران گشود. ریشه این انقلاب را باید در رفتار مستبدانه و ظالمانه و بی‌کفایتی حکومت قاجاریه از یکسو و از سوی دیگر تحولات اجتماعی ایران دانست. با گسترش ظلم و فساد و اختناق، آیت‌الله طباطبایی و آیت‌الله بهبهانی از رهبران نهضت، انجمنی متشکل از آزادی‌خواهان تشکیل دادند. در این میان چند حادثه باعث شد که حرکت مردم و شورش عمومی تسریع شود؛ یکی از این حوادث ماجرای مسیو نوژ بلژیکی بود که انتشار عکسی از او در لباس روحانیت در یک مجلس رقص در حال کشیدن قلیان، خشم عمومی را برانگیخت. دیگری مسأله بانک استقراضی روس بود که در اثنای ایجاد ساختمان آن، استخوان‌های تازه مردگان کشف شد و روس‌ها با بی‌اعتنایی، اجساد و استخوان‌ها را به چاهی ‌ریختند. حادثه مهمتری که در واقع باعث آغاز نهضت به طور جدی و فراگیر شد، مسأله به چوب بستن بازرگانان بود؛ بدین شرح که در حین جنگ روس و ژاپن، قند گران شد.‌ علاءالدوله حاکم تهران تعدادی از بازرگانان را که در اعتراض به اعمال مسیو نوژ تحصن کرده بودند به بهانه گران کردن قند به چوب بست. انتشار این خبر باعث شورش و اعتراض مردم شد و آیت‌الله بهبهانی و طباطبایی خواستار عزل عین‌الدوله صدراعظم شدند. علما که از وضع موجود به شدت رنج می‌بردند با فراهم شدن زمینه جهت اصلاح اوضاع و فشار به دولت، تصمیم به مهاجرت به حرم عبدالعظیم گرفتند که به مهاجرت صغری معروف شد. با روشنگری روحانیت دامنه اعتراضات گسترش یافت و متحصنین خواستار تأسیس عدالتخانه، اجرای قوانین اسلامی در کشو و عزل مسیو نوژ بلژیکی و علاءالدوله شدند. مظفرالدین شاه به خواست آنها تن داد و علما به تهران برگشتند. اما اوضاع تغییر نکرد و با به شهادت رسیدن طلبه ا‌ی به نام عبدالحمید توسط سربازان، تظاهرات عظیمی به راه افتاد و بازار تهران تعطیل شد و علما همراه عده زیادی از مردم تهران به قم مهاجرت کردند. این بار از مهمترین خواسته‌های مهاجرین افتتاح دارالشوری و عزل عین‌الدوله بود. با گسترش دامنه نهضت، مظفرالدین شاه که روزهای پایانی عمر خود را سپری می‌کرد به وحشت افتاد و مجبور به پذیرش خواست متحصنین شد و در 14 مرداد 1285 شمسی طی فرمان ضمن عزل عین‌الدوله، دولت را مأمور برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس شورا نمود. بدین ترتیب با مجاهدت علما و مردم یکی از مهمترین وقایع تاریخ ایران یعنی انقلاب مشروطیت رقم خورد، هر چند که این نهضت به دلایل مختلفی به انحراف کشیده شد و در تصویب قانون اساسی و متمم آن گرایش‌های غرب‌گرایانه استیلا یافت و می‌توان گفت که اگر مقاومت شهید شیخ فضل‌الله نوری نبود، همان ماده‌ای هم که در متمم قانون اساسی به تصویب رسید و بر اساس آن قرار شد که پنج تن از علمای هر عصر بر مصوبات مجلس نظارت کنند تا چیزی خلاف اسلام به تصویب مجلس نرسد، در متمم قانون اساسی گنجانده نمی‌شد؛ اگرچه همان ماده هم هرگز اجرا نشد و شیخ فضل‌الله هم به جرم خواستن مشروطه مشروعه اعدام شد و علما به حاشیه رانده شدند.

اعدام میرزا رضا کرمانی

میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر در کرمان زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان ، به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود ، مهاجرت کرد و به یزد رفت. در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت. میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌کرد. از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت. در این شغل موفقیت‌هایی به دست آورد و کم کم نزد تجار تهرانی اعتباری کسب کرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد که بعدها به عالم سیاست روی آورد. او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش کالا ، نفوذ کلمه‌ای در بین زنان که عمده مشتریان او بودند کسب کرد و بعدها در مقدمات شورش تنباکو از این نفوذ کلمه به خوبی استفاده کرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباکو را تا کنج خانه های اعیان شهر می برد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا میخواند. البته این اقدام میرزا رضا، بعدها اسباب دردسر او شد. میرزا رضای کرمانی که اولین قتل سیاسی در تاریخ معاصر ایران را رقم زد، ناصرالدین‌شاه را درخت کهنه پوسیده‌ای میدانست که در زیر آن انواع جانوران موذی جمع شده اند و با این انگیزه به سوی ناصرالدین شاه آتش گشود. میرزا محمدخان امین خاقان پیشخدمت شاه میگوید: "وقت ظهرناصرالدین شاه و صدراعظم وارد صحن حضرت عبدالعظیم شدند حاکم آنجا و خدام خواستند به قرق و بیرون کردن مردم بپردازند چنانکه در این موقع همیشه رسم بود. شاه نگذاشت و گفت هیچکس را منع از ورود نکنید امروز میخواهم مثل سایر مردم به زیارت رفته باشم. شاه قصد زیارت کرد. صدراعظم گفت خوب است قبل از زیارت بروید باغ ناهار بخورید بعد زیارت بیآئید شاه گفت خیر چون وضو دارم اول میروم زیارت، ناهار یکساعت بعدازظهر هم باشد نقلی ندارد. شاه وارد بقعه شد طوافی کرده طرف پائین پا ایستاده قالیچه و جانماز خواست صدراعظم برای آوردن قالیچه چند قدمی دور شد شاه عینک زده بطرف زنها نگاه میکرد از طرف چپ شاه از میان دو نفر زن که ایستاده بودند شخصی دست از زیر عبا در آورده کاغذ بزرگی بعنوان عریضه بطرف شاه دراز کرد تقریبا یک شبر به شاه مانده صدای پیشتاب شش لوله از زیر کاغذ عریضه بلند شد همین قدر شاه مجال کرد که گفت "حاجی حسنعلی خان مرا بگیر" حاج حسینعلی خان و یکی دو نفر دیگر از پیشخدمتان که نزدیک بودیم شاه را گرفتیم پنج یا شش قدم با پای خود آمده بعد بی‌حس شد. شاه را بردیم در اطاق معروف بمقبره ولیعهدی که خیلی نزدیک به آنجا بود. آنجا هم پس از به زمین خوابانیدن شاه، شاه آه بلندی کشیده دیگر نفس نکشید..." ظاهرا مظفرالدین شاه مایل به قتل میرزا رضا نبود. ولی بالاخره تصمیم خود را گرفت. میرزا رضا را برای بردار کردن به میدان مشق بردند . گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد که تا آخر هم از کار خود پشیمان نشده بود و به این کار ایمان داشت. سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باکی در مقابل مرگ است. یک نقل قول شفاهی می‌گوید هنگامی که امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یک ) که مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن می‌برد گفت : پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا می‌بینی که می‌برند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازه‌ات نخواهند رفت ، ولی می‌بینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کرده‌اند ! گفته میشود وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: محب آل محمد غلام هشت و چهار فدای مردم ایران رضای شاه شکار!

شهادت سید جمال الدین اسدآبادی

سید جمال‌الدین اسدآبادی،‌ در سال 1217 شمسی در اسدآباد همدان متولد شد. از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت و بخاطر استعداد و نبوغ خود، ‌بزودی با تفسیر قرآن آشنا شد. برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس تهران مهاجرت کرد و سپس در 1228 عازم نجف شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان، ‌شیخ مرتضی انصاری و ملاحسینقلی در جزینی همدانی بهره برد. سید جمال در 1232،‌ بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید سعی کرد تا مردم و خصوصا مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. اما به دلیل سلطه همه جانبه انگلیسی‌ها پس از یک سال و نیم آنجا را ترک و عازم عثمانی شد و چون با حسادت علمای درباری آنجا مواجه شد به مصر مهاجرت نمود. سید جمال‌الدین اسدآبادی در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعماری و ضد انگلیسی را پایه گذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی را به وجود آورد‌ اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. حرکت سید جمال،‌ توسط شاگردانش ازجمله شیخ محمدعبده دنبال و در سالهای بعد زمینه ساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان شد. سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هند اقامت نموده و سپس راهی اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده اقدام به انتشار روزنامه "عروه الوثقی"‌ نمود و به پاسخگویی به "ارنست رنان"‌ که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامه‌های پاریس،‌ می‌نوشت،‌ پرداخت. سید جمال بعدها به دعوت ناصرالدین شاه،‌ به ایران آمد و گمان می‌کرد که می‌تواند با نزدیکی به شاه،‌ اندیشه‌های اصلاح طلبانه خود را به اجرا بگذارد،‌ اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز،‌ شاه را آشکارا عامل بدبختی مردم معرفی می‌کرد، از ایران اخراج شد. سید جمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد،‌ به آستانه حضرت عبدالعظیم در شهر ری تبعید شد و در آنجا علیرغم کنترل ماموران، مردم را به قیام علیه بیدادگری شاه تشویق می‌کرد؛ لذا ناصرالدین شاه دستور اخراج او را در حالیکه بشدت بیمار بود صادر کرد. سید جمال پس از اخراج از ایران وارد بصره شد و با سید علی‌اکبر شیرازی نامه‌ای به آیت‌الله العظمی سید حسن شیرازی می‌نویسد و به ظلم های فراوان شاه به مردم ایران اشاره می‌کند. عده‌ای معتقدند که این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیت‌الله میرزای شیرازی و جنبش تنباکو در نتیجه آن،‌ تاثیر بسزایی داشته است. حضور سیدجمال‌الدین اسدآبادی در طی سالهای 71-1270 در عراق تاثیر بسزایی در حیات فکری،‌ سیاسی واسلامی شهرهای شیعه نشین و گسترش تبلیغ و دعوت در جامعه اسلامی گذاشت؛ به طوریکه همگان او را بعنوان رهبر حرکت «تجدید در اسلام»‌ می‌شناختند. سیدجمال الدین اسدآبادی منادی بیداری مسلمانان و بازگشت به اسلام و بدعت زدایی بود و اتحاد اسلام و پرهیز از تفرقه بین مذاهب اسلامی را تبلیغ می‌کرد و در آخر هم جان خود را در همین راه از دست داد. سیدجمال،‌ اواخر عمر خود را در عثمانی سپری ‌کرد و غیر مستقیم تحت نظر سلطان عبدالحمید،‌ امپراطور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی، از شاگردان سید جمال، به اسلامبول رسید،‌ سلطان عبدالحمید،‌ به هراس افتاد و دستور قتل سید جمال را داد و سرانجام در 19 اسفند 1275 برابر با 9 مارس 1897 او را مسموم ساختند و جنازه او را در قبرستان مشایخ اسلامبول به خاک سپردند. در سال 1324،‌ فیض محمدخان،‌ سفیر وقت دولت افغانستان در آنکارا،‌ موافقت دولت ترکیه را برای نبش قبر سید بدست آورد بقایای جسد سید جمال‌الدین اسدآبادی را در تابوتی به کابل انتقال دادند

لغو امتیاز تنباکو به فتوای آیت الله میرزای شیرازی

جنبش تحریم توتون و تنباکو و فتوای تاریخی میرزای شیرازی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر می باشد. جریان از این قرار بود که ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا در اثر ولخرجی های زیاد و عیاشی ها، پول هایش تمام شد و چون دیگر پولی در بساط نداشت امتیازی را در زمینه کشت، توزیع و فروش توتون و تنباکو به یکی از مشاوران و نزدیکان نخست وزیر انگلیس به نام "ماژور تالبوت " واگذار کرد و در مقابل 25 هزار لیره دریافت کرد. مطابق این قرارداد کمپانی "رژی" باید سالانه 15 هزار لیره به صندوق دولت ایران واریز می کرد و در مقابل کشت و فروش توتون و تنباکو را در انحصار خود می گرفت یعنی از زارعان ارزان می خرید و گران می فروخت در جریان امضای این قرارداد عده ای از درباریان خصوصا امین السلطان، صدر اعظم، با دریافت رشوه هایی، نقش ایفا می کردند. در مقابل این قراداد، مردم شهرهای مختلف به رهبری روحانیت به مخالفت و مقابله پرداختند و جنبش هایی در شیراز, به رهبری "سید علی اکبر فال اسیری" , در تبریز به رهبری"حاج میرزا جواد آقامجتهد" در اصفهان، به رهبری " حاج شیخ محمدتقی آقانجفی" (که اولین بار حکم تحریم تنباکو را صادر کرد) و در تهران به رهبری میرازی آشتیانی برپا شد که با سرکوب دولت مواجه شد و عده ای از علما تبعید شدند. در این موقع سید جمال الدین اسدآبادی به پیشنهاد سیدعلی اکبر فال اسیری که در تبعید بود، نامه ای در این رابطه به میرزای شیرازی نوشت. بعد از ارسال نامه یاد شده میرزای شیرازی تلگرافی به نزد شاه فرستاده و می گوید کسانی را که تبعید کرده به کشور بازگرداند و در مورد قرارداد، مخالفت خود را ابراز می کند, اما ناصرالدین شاه به این تلگراف اعتنایی نکرد به همین خاطر میرزای شیرازی فتوای تاریخی خود را به این شرح صادر کرد: "الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان (عج) است." با صدور این فتوا جنبش عظیمی به راه افتاد تا آنجا که حتی در حرمسرای ناصرالدین شاه قلیان ها را شکستند. این جریان ادامه یافت در تاریخ 23 جمادی الاولی 1309 اعلانی در کوچه و بازار زده می شود که: " بر حسب حکم جناب میرزای شیرازی، اگر تا 48 ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود یوم آتیه جهاد است، مردم مهیا شوید". ناصرالدین شاه ابتدا قصد مقاومت داشت اما در مقابل جنبش مردمی عظیمی که به راه افتاده بود مجبور شد ابتدا امتیاز داخله و سپس کل امتیاز را لغو کند.

قتل امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه

میرزا تقی خان امیرکبیر، از بزرگترین رجال سیاسی ایران و از بزرگترین وزرای ایران است که در سال 1223 هـ ق در خانواده ای از طبقات پایین متولد شد. پدرش آشپز قائم مقام بود و این مسأله باعث نزدیکی میرزا تقی خان با فرزندان خانواده قائم مقام و معاشرت با‌ آنها شد. چنین بود که میرزا تقی خان از کودکی با امور مملکتی و سیاست کشور آشنا شد. دوران کودکی و جوانی امیرکبیر، زیر نظر و تربیت قائم مقام سپری شد و شیوه منشی گری و نامه نگاری و صدور احکام دیوانی را از او آموخت و بتدریج کار او در محدوده شغل دبیری قرار گرفت و پس از مدتی منشی رسمی قائم مقام شد. مسؤولیت بعدی او، وزیر نظام بود که در معاونت میرزا محمد خان زنگنه امیرنظام قرار گرفت. استعداد، حسن سلوک و آشنایی کامل او به آداب معاشرت باعث ترقی او در نظام دیوانی کشور شد تا آنکه پس از مرگ محمد شاه قاجار، امیرکبیر با تدبیر و تمهید خاصی در فراهم کردن مقدمات سلطنت ناصرالدین شاه، ولیعهد محمد شاه، موفق گردید. پس از ورود ناصرالدین شاه به تهران و نشستن بر تحت سلطنت، میرزا تقی خان را به مقام صدارت عظمی منصوب کرد در این دوران سازمان کشور بعلت بی کفایتی دولتمردان، خصوصا میرزا آقاسی از هم گسیخته بود. امیر در مرحله اول شروع به تصفیه دستگاه دولتی کرد و برای تصدی مشاغل، شایسته ترین افراد را انتخاب کرد. سپس به اصلاح امور مالیه کشور پرداخت. پس از آن، امیرکبیر، اصلاح قشون را در برنامه خود قرار داد. از اقدامات مهم دیگر او تاسیس دارالفنون، اولین مدرسه جدید ایران و تاسیس روزنامه وقایع اتفاقیه است. در امور سیاسی و روابط خارجی نیز کفایت و تدبیر را جایگزین نمود. اصلاحات امیرکبیر، طبعا مخالف منافع درباریان و اربابان خارجی بود. سرانجام با اغوای شاه توسط درباریان و اطرافیان او و با تحریک بیگانگان، امیرکبیر از صدارت، عزل و به حکومت کاشان منصوب و در حقیقت به کاشان تبعید شد. آنگاه تمام عناصر داخلی و خارجی که در زمان صدارت او به کمین نشسته بودند دست به دست هم دادند و حکم قتل او را از شاه بی کفایت گرفتند و حاج علی خان حاجب الدوله، با اینکه امیرکبیر مهربانی های بسیار به او کرده بود، مامور اجرای فرمان شد و در روز جمعه 18 دی ماه 1230 ماموریت خود را در حمام فین کاشان به انجام رساند. با قتل امیرکبیر، کشور از یکی از مخلص ترین و فداکارترین و لایق ترین مدیران خود در طول تاریخ، محروم شد






صفحات :
|  1  2  >  |
http://majiddownload.com/up1/12478/1478896148.mp3 ect data="http://parstools.com/mp3player/parstools-mp3player.swf" height="68" name="dewplayer" type="application/x-shockwave-flash" width="161">